عظیمای نیشابوری از شاعران قرن دوازدهم هجری قمری ایران است.
اشعار
قاصد آمـد گفتمـش آن یار سـیمیـن بر چه گفت؟ |
|
گفت: بـا هجـرم بسازد، گفتمش دیگـر چـه گفت؟ |
گفت: دیگـر پا ز حد خـویــش نگذارد برون |
|
گفتمش جمع است از پا خاطرم، از سر چه گفت؟ |
گفت: سر را بایدش از خــاک ره کمـتــر شمرد |
|
گفتمش کمـتر شمـردم، زین تن لاغـر چه گفت؟ |
گفت: جسم لاغرش را از غضب خواهیم سوخت |
|
گفتمش مـن سوختم، در باب خاکسـتر چه گفت؟ |
گفت: خاکســتر چـو گـردد، خـواهمش بر بـاد داد |
|
گفتمش بـر بـاد رفتم، در حــق محشر چـه گفت؟ |
گفت: در محشـر به یکـدم زنده اش خـواهیم کرد |
|
گفتمش من زنده گردیدم، ز خیر و شر چه گفت؟ |
گفت: خـیر و شـر نبـاشد عـاشقان را در حسـاب |
|
گفتمش ایـن هم حسابی، با لـب کـوثر چه گفت؟ |
گفت: با ما بـر لـب کوثـر نـشـیـند عـاقــبت |
|
گفتمش گر عاقبت این است ازین بهتر چه گفت؟ |
گفت: دیگـر نگـذرد در خـاطـرش یـاد (عظیم |
|
گفتمش دیگـر بگـو، گفتـا مگـو دیگـر چـه گفت |
منبع : ویکی پدیا
نظرات شما عزیزان: